هجده تیر

ساخت وبلاگ
پارسال، آخر های سال، یک جوری سرم شلوغ بود که حتی یک دقیقه هم بیکار نبودم. هر شب تا آخرین لحظه ای که بیدار بودم داشتم کارهایی را راست و ریست می کردم، با یکی حرف می زدم، چیزهایی را برای خودم نَت می نوشت هجده تیر...
ما را در سایت هجده تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divanegihayam بازدید : 144 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:04

شب ها خواب های جدی می بینم. با احساسی بیشتر از آنچه روزها را زندگی می کنم. همه چیز جدی تر، مهم تر، محکم تر، نرم تر، روشن تر و تاریک ترا از روزهاست. همه چیز اصیل تر از روزهاست. 

حالا که روزها سخت می گذرد من اتفاق ها را سرسری تر میگیرم... قرار است شب برسد و بخوابم... خوابی که انگار اصل زندگی است.گاهی خواب هایم از غروب شروع می شود. عالم دیگری را زندگی می کنم... چه کسی می داند این چیست...

هجده تیر...
ما را در سایت هجده تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divanegihayam بازدید : 131 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:04

رفتیم دره. دره در سکوت. یک اسمی شبیه این دارد که من اصلش را نمی دانم. کسی را با خودم بالا نبردم .چاقوی بلندی که همراهم بود را زدم زیر ساقه ی اولین گیاهی که می شناختم و ناگهان یک نفر آمد جلوی چشمم. همی هجده تیر...
ما را در سایت هجده تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divanegihayam بازدید : 138 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:04

داشتم صاف می آمدم پایین. با اتوبوس. ساعت ده شب بود. یک موتوری پیچید جلوی اتوبوس. ویراژ داد. از بین دو تا ماشین رد شد.خودش را کج کرد. دوباره راست کرد. یک جور هالیوودی. دختر چادری هم ترکش نشسته بود. باد هجده تیر...
ما را در سایت هجده تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divanegihayam بازدید : 136 تاريخ : جمعه 13 ارديبهشت 1398 ساعت: 16:04